Uncategorised
ناظر: رژیم ولایت مطلقه فقیه و قرار دادن ایران در جنگ دائمی توان فرسا
اين خيانت شايد يكي از بزرگترين خيانت هايي باشد كه همان گروه مستبد و تماميت خواه مرتکب شده است. در حاليكه جنگ در سال 60 مي رفت كه تمام شود به خاطر استقرار استبداد ملاتاریا و جانشین ارتش کردنِ سپاه آن را ادامه داد . ادامه جنگ به مدت 8 سال، توان مقاومت کشور را بلحاظ نفله شدن نیروی محرکهای که نسل انقلاب بود و بخاطر متوقف شدن بنای اقتصاد تولید محور و بازگشت به اقتصاد مصرف محور و زیان مالی عظیم و از میان رفتن عوامل مساعد با بنای چنین اقتصادی، از میان برد. و چگونه شد که صدام ارتش عراق را به حمله به ایران برانگیخت؟ پاسخ این پرسش به روایت اسناد ایناست:
٭ چرا قوای صدام به ایران حمله کرد؟:
1. آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر در دادگاه رسیدگی به فروش غیر قانونی و محرمانه اسلحه به ایران و عراق (ایران گیت انگلیسی) گفت: جنگ در سود انگلستان و غرب بود اسباب ایجاد و ادامه آنرا فراهم کردیم.
2. آلکساندر هیگ، نخستین وزیر خارجه در ریاست جمهوری ریگان، پس از دیدار از سه کشور خاورمیانه (مصر و اردن و عربستان)، در نامه محرمانه، به ریگان رئیس جمهوری امریکا گزارش کرد: سران این سه کشور میگویند: جنگ با ایران با چراغ سبز امریکا آغاز شد و ادامه یافت آیا حکومت جدید امریکا بر همان سیاست است؟
و آلکساندر هیگ گفتهاست چراغ سبز امریکا از طریق ملک فهد به صدام داده شدهاست: وی در پى تصديق بالا، تصديق بهت آور ديگرى را بعمل مىآورد: «ونيز بجاست تأييد كنم كه پرزيدنت كارتر، از طريق شاهزاده فهد، به عراقيها براى جنگ با ايران، چراغ سبز داده بود». به سخن ديگر، بنا بر اطلاعى كه هيگ يافته بود، پرزيدنت كارتر، از قرار، به اميد دست قوى پيدا كردن امريكا در خاورميانه و بر اثر يأس از فشار به ايران و آزاد كردن گروگانها از راه گفتگو، چاره را در برانگيختن صدام به حمله به ايران ديدهاست. اگر گفته هیگ راست باشد، جيمى كارتر صلح طلب جنگ بر انگيختهاست!
3. د ر 25 ﮊوئیه 1990، صدام با ایپریل گلاسپی، سفیر امریکا در عراق دیدار کرد. رژیم صدام گزارش گفتگوهای صدام با آپریل گلاسپی، سفیر امریکا در بغداد را منتشر کرد. بنابر این سند، در این دیدار بود که صدام شرح مفصلی در باره جنگ با ایران گفت. او گفت: ما طوفان انقلاب ایران را که بسوی کشورهای منطقه روان بود، برگرداندیم. ما با چراغ سبز امریکا و قول کمک کشورهای عرب به ایران حمله کردیم و کجاست پاداش ما؟ گلاسپی از سوی بوش، او را مطمئن کرد که امریکا خواهان بهترین و عمیق ترین رابطه با رﮊیم او است. سخنان مبهم او، در باره تصرف بخشی از کویت که در حاشیه مرزی عراق قراردارد، سبب شد که صدام سخنان او را چراغ سبز امریکا برای حمله به کویت تلقی کند.
4. برابر کتاب وفای به اصل نوشته برژنسکی، مشاور امنیتی کارتر، با حمله عراق به ایران، او به کارتر، رئیس جمهوری امریکا گزارش کردهاست که حمله عراق به ایران بسود منافع امریکا در منطقه است.
برژنسکی تکذیب کردهاست که او صدام را به جنگ با ایران برانگیخته باشد و میگوید به بغداد نرفتهاست. اما روزنامه فرانسوی فیگارو، در 7 دسامبر 1980، از قول طارق عزیز، وزیر خارجه وقت در رژیم صدام، خبر داد که برژنسکی در 12 ژوئیه 1980، در مرز عراق با اردن با صدام دیدار کرده و به او در باره حمله به ایران چراغ سبز دادهاست. سه دهه بعد، گاری سیک، مسئول میز ایران در شورای امنیت ملی، گفت شهادت میدهد که برژنسکی هیچگاه با صدام دیدار نکرد. باوجود این،
5. در ریاض، پایتخت عربستان، سعودیها جلسهای با حضور صدام ترتیب دادند. در آن جلسه بود که به صدام اطمینان دادند در صورت حمله به ایران، از همه گونه حمایت مالی و تسلیحاتی و دیپلماتیک برخوردار میشود. پرنس بندر، سفیر سعودیها در امریکا، کارگردان بود.
6. عراق در 2 اوت 1990 به کویت حمله کرد. پس از اشغال آن، صدام گفت: « شیوخ خلیجی درباره آن به اصطلاح کمک هایشان به حکومت ما در طول جنگ با ایران، خیلی سر و صدا می کنند. ما هیچ بدهکاری به این یهودیان خلیجی(!) نداریم و جنگ را تنها با کمک خودمان به پایان بردیم؛ با مدد بازوان توانای مردان و فداکردن افرادمان». به گزارش آسوشیتدپرس همان تاریخ، از ریاض، ملک فهد، واکنش نشان داد:
● اعتراف ملک فهد، شاه اسبق عربستان،: « اقدامات رهبر عراق (در حمله به کویت) نشانگر ناسپاسی به حمایتهای نظامی عربستان از او درطول جنگ هشتسالهاش علیه ایران است. اگر عراق میگوید افراد خود را فدا کرده است ما نیز با پول، سلاحهای پیشرفته و همکاری بینالمللی خود، در این فداکاری سهیم بودهایم. چگونه او میتواند همه اینها را فراموش کند و سعی در از بین بردن حقایق نماید.» سعودیها 27.5 میلیارد دلار – به دلار امروز دست کم سه برابر و بیشتر – و کویت 20 میلیارد دلار به رژیم صدام کمک مالی و تسلیحاتی کردند و واسطه خرید اسلحه برای صدام نیز بودند.
طرفه اینکه ملک فهد در 4 مارس 1991، در کنفرانس مطبوعاتی، تکرار کرد به رژیم صدام در حمله به ایران کمک کردهاست و از ایران خواست گذشته را فراموش کند.
7. برابر اسناد از رده سری خارج شده وزارت خارجه انگلستان، لرد جورج براون، وزیر خارجه اسبق انگلستان و شاپور بختیار و اویسی در برانگیختن صدام به حمله به ایران نقش داشتهاند. آنها به صدام اطمینان داده بودند که ارتش ایران متلاشی است و توانا به مقاومت نیست. طرفه اینکه متن بیانیه بختیار و اویسی را نیز براون، پیشاپیش به وزارت خارجه انگلستان گزارش میکند! بنابر گزارش مورخ 25 سپتامبر 1980، « براون تصريح کرد که به دنبال رايزنیهای او با مقامات عراق، قرار است در همين هفته، اويسی، امينی و بختيار در پاريس جلسه ای تشکيل داده و تصميم دارند در بيانيه خود اين گونه بيان کنند: «آنان نمی توانند به عنوان ميهن پرست حضور اشغالگران خارجی در ايران را بپذيرند، ولی با اين حال آنان با حمايت ضمنی عراق قادر خواهند بود که حکومتی را در جنوب ايران تشکيل دهند تا ديگر ميهن پرستان نيز به آن ملحق شوند.»
8. اگر انگلستان و امریکا از طریق صدام، به واسطگی سعودیها و جورج براون و بختیار و اویسی اسباب ایجاد جنگ را فراهم کردند، از طریق کسانی در رژیم ایران اسباب ادامه جنگ را فراهم کردند: نقش اول را هاشمی رفسنجانی بازی کرد. او بود که به خمینی القاء کرد باید بصره را در خاک عراق تصرف کرد و از موضع قدرت با رژیم صدام طرف شد. در کتاب عبور از بحران مینویسد: بنیصدر میخواهد جنگ را تمام کند اما امام نخواهد گذاشت. و او و بهشتی و خامنهای بودند که نزد خمینی رفتند و به او گفتند: محبوبیت بنیصدر بدانحد است که امروز اگر تمام روحانیت با او طرف بشوند، حریف او نمیشوند و اگر بگذارید جنگ را تمام کند، سوار تانکهایش میشود و به تهران میآید و آن وقت شما نیز حریف او نمیشوید. او را به کودتا برانگیختند و در خرداد 1360، کودتا را از طریق مجلس تقلبی ، هاشمی رفسنجانی کارگردانی کرد. اکتبر سورپرایز و بخصوص ایران گیتهای امریکائی و اروپائی میگویند و بسیار روشن که امریکا و انگلستان و اسرائیل، چگونه اسباب یک جنگ فرسایشی را که هدف آن به پایان بردن توان مقاومت ایران و اثر انقلاب را به ضد آن بدل کردن بود، فراهم کردند:
٭ خمینی: به جنگ ادامه میدهیم ولو 20 سال طول بکشد:
☚ قرار بود در 26 خرداد، هیأت نمایندگی غیر متعهدها پاسخ موافق عراق را به پیشنهاد غیر متعهدها برای پایان جنگ به تهران بیاورد. اسناد محرمانهای که منتشر شدهاند ما را آگاه میکنند در چهارمین ماه جنگ، رژیم صدام شکست حمله به ایران را پذیرفته و در پی واسطه بوده است که پا پیش بگذارد و اسباب پایان جنگ را فراهم آورد. اما هیأت نمایندگی غیر متعهد ها به ایران نیامد. از دفتر رجائی، «نخست وزیر» وقت به وزیر خارجه کوبا( عضو هیئت) تلفن میشود که چون فعل و انفعالی در جریان است، فعلاً نیائید. تاریخ آمدن هیأت را بعداً به شما اطلاع میدهیم. اما این اطلاع داده نشد و جنگ بمدت 8 سال ادامه یافت. تفصیل آن ایناست:
☚ چون عاملان طولانی کردن جنگ میدانستند که خمینی واکنش میشود، غیر از فرستادن هیأتها نزد او برای درخواست ادامه دادن به جنگ و از زبان خمینی جاری کردن که جنگ نعمت است، هریک از مقامات رژیم او نیز، مواضعی اتخاذ میکردند تا مگر او را به ادامه جنگ مصر کنند:
● رجائی گفت: «6ماه دیرتر با نهادهای انقلابی پیروز شویم بهتر از این است که با ارتشی پیروز شویم که کودتاگران را بکار گرفتهاست. آن پیروزی که این ارتش بدست آورد نمیخواهیم».
● و هم او گفت: «جنگ نعمت است. در سایه آن مسائل حل میشود».
● محسن رضايي سردار جنگ طلب که در کودتای خرداد 60 و زد و بندهای محرمانه با ریگانیان شرکت داشت و بعد از کودتا، در رأس امور نظامي قرار گرفت، از مبلغان ادامه جنگ شد و بعد از سرکشیدن جام زهر شکست توسط خمینی، در توجیه چرائی ادامه جنگ به مدت 8 سال گفت: «اگر جنگ را ادامه نمیدادیم، حکومت و انقلاب تثبیت نمیشد. آنهایی که میگویند شش سال از 8 سال جنگ بیهوده بود و سالهای جنگ را 6 و2 توصیف میکنند، باید بدانند که اگر به جنگ پایان میدادیم حکومت اسلامی و انقلاب از بین رفته بود»! هرگاه یکی از هدفهای طولانی کردن جنگ را استقرار استبداد ملاتاریا (ولایت مطلقه فقیه) و تضعیف ارتش و نیروی نظامی اول شدن سپاه بدانیم، سخن او راست میشود.
☚ بنيصدر براي خاتمه دادن به جنگ تلاش بسياري کرد اما جنگ طلبان و همان كساني كه سود خود را در ادامه جنگ ميدانستند، از طرق خمینی و کودتای خرداد 60، در روزهای پیش از آمدن هیأت عدم تعهد و پایان جنگ، اسباب ادامه جنگ را فراهم کردند:
● بنیصدر میگفت: «تأخیر در پایان دادن به جنگ زیان است». و «نباید بگذاریم کار جنگ مثل سرنوشت گروگانها شود و مردم جنگ زده دچار فقر و پریشانی گردند». و «به سکوتوره، رئیس جمهور گینه و عضو میانجی صلح کنفرانس اسلامی که به تهران آمده بود،گفتم: این آخرین فرصت شماست. سعی کنید هر چه زودتر موافقت صدام حسین را بگیرید. چون معلوم نیست در سفر بعدیتان من وجود داشته باشم تا شما بتوانید برگردید ایران»
● در كتاب ايستاده بر آرمان، در مورد طرح صلح كشورهاي غير متعهد چنين آمدهاست: پیشنهاد صلح گروه غیرمتعهدها را، شورای عالی دفاع با کمی تغییرات تصویب کرد.
در این باره، بنیصدر میگوید:«بنا بر آن پیشنهاد قرار بود قوای نظامی طرفین[ایران وعراق ]از مرزهای بینالمللی به اندازه توپ رس عقب نشینی کنند. قرار بر این شد که به عنوان غرامت به ایران 25 میلیارد دلار بپردازند. خبرگان نظامی کشور به آقای خمینی توضیح دادند: این بهترین فرصت و بهترین پیروزی سیاسی و نظامی برای ایران است و اگر این فرصت را از دست بدهیم و جنگ ادامه پیدا کند، با توجه به اینکه به دلیل محاصره اقتصادی ما قادر به تهیه اسلحه نیستیم، سرانجام مجبور به پذیرش پایان جنگ در شکست خواهیم شد. امروز میدانیم که خمینی امید بسته بود به معامله پنهانی با ریگان و بوش بر سر به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات نوامبر 1980 امریکا و به ریاست جمهوری رسیدن ریگان، اسلحه از امریکا و متحدانش بخرد. غافل از اینکه بنابر گفته آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر، قصد آنها ادامه جنگ بود و به مقداری به دو طرف اسلحه، آنهم به سه برابر قیمت، میفروختند که جنگ ادامه پیدا کنند و قوای هر دو کشور به تحلیل برود. این شد که در سال 1367، همان محسن رضايي كه در ابتدا شعار جنگ جنگ تا پيروزي را ميداد، به خميني نامه نوشت که: ما به اين تسليحات نياز داريم تا بتوانيم در جنگ پيروز شويم . و چون امکان تهیه تسلیحات درخواستی او نبود، کار به شکست و سرکشیدن جام زهر شکست توسط خمینی کشید.
● بنیصدر در نامهای به خمینی، پيشنهاد هيأت كشورهاي غيرمتعهد را به سود منافع ايران ارزيابي ميكند و مینویسد: «اگر بنا را بر صلح بگذاريم، بهتر از اين پيشنهاد، پيشنهادي ممكن نيست بهما بكنند».
● بنیصدر ادامه میدهد: «آقای خمینی با این پیشنهاد موافقت کرد و گفت فقط کاری کنید که اسمش صلح نباشد.بسیاری با صلح مخالفند. همین حالا دو اتوبوس از روحانیون آذربایجان آمده بودند اینجا و با صلح مخالفت میکردند.
گفتم: روی صلح اسم دیگری نمیشود گذاشت. این آقایان هم اگر میتوانند، رودرروی مردم با صلح مخالفت کنند.
گفت: پس بکنید. »
«وزیر امور خارجه کوبا،[ ایزیدور ماکالمیر] که رئیس هیئت بود تلفن کرد و گفت که ما جواب موافق عراق را هم گرفتیم و روز 26 خرداد به ایران میآئیم». اما
● پس از جلب موافقت خمینی با قبول پیشنهاد، چون پایان یافتن جنگ قطعی شد، سه چهره معروف، بهشتی، خامنهای و رفسنجانی نزد خمینی رفتند و به او گفتند: «اگر بنیصدر پیروز، سوار بر تانک به تهران بیاید شما هم دیگر حریفش نیستید». بدینسان رأی او بر موافقت با صلح را برگرداندند.
در كتاب ايستاده بر آرمان آمدهاست: بنیصدر به شدت تلاش میکرد تا در این آخرین روزهای حکومتش کار جنگ را تمام کند. میدانست که اگر حزب جمهوری روی کار بیاید، جنگ را تا آن هنگام که پایههای حکومت مستحکم گردد، طولانی خواهد کرد. رفسنجانی نیز در خاطراتش به خواست بنیصدر برای صلح اشاره میکند و میگوید: «با رجایی در مورد پیشنهاد هیات صلح غیرمتعهدها صحبت کردیم، بعضی نظامیها و آقای بنی صدر مایلاند که آن را بپذیرند». «آقای بنیصدر در کارنامه دیروز نوشته مایل است که به جنگ خاتمه دهد و صلح کند ولی شعار راهپیمایی امروز و اظهارات امام یقینا راه را بر او بسته است» (عبور از بحران)،
● جنگ طلبان بعد از اينكه مانع از آمدن هيات غیر متعهدها شدند، برای رسیدن به «قدس از راه کربلا»، به جنگ ادامه دادند.
اما بعد از باز پس گيري خرمشهر يعني بعد از گذشت دوسال از جنگ، كه فرصت دیگری برای پایان بخشیدن به جنگ پدید آمد، چون همه هدفهائی که ادامه جنگ را ایجاب میکردند، تحقق نیافته بودند، جنگ ادامه یافت. بنیصدر، هم در هشدار نامه 22 خرداد 1360 و هم در کتاب خیانت به امید، هدفهائی که ایجاب میکردند جنگ ادامه یابد را بر میشمارد (خیانت به امید، صفحههای 88 و 89 ):
1. ایران که از راه انقلاب خود، الگوی انقلاب شدهاست، به یک خطر خارجی تبدیل میشود و این امر سبب میگردد که بازار وسیعی برای اسلحه امریکائی فراهم شود؛
2. امریکا با ایجاد پایگاه نظامی در خلیج فارس، زنجیر پایگاههای نظامی خود را با این حلقه بهم پیوند میدهد؛
3. با ایجاد اختلافات قومی و دینی که شاه نتوانسته بود در منطقه ایجاد کند، نه تنها امکان هرگونه وحدت عملی را از بین میبرند، بلکه سبب تحکیم حاکمیت امریکا و اسرائیل بر منطقه میشوند؛
4. جبهه امتناع {سوریه و لیبی و الجزایر و عراق و فلسطین} از بین میرود و به احتمال قریب به یقین، اسرائیل از فرصت استفاده و به لبنان حمله میکند تا که کار نهضت مقاومت فلسطین را یکسره کند؛
5. با بیاعتبار شدن انقلاب ایران در داخل و خارج و از بین رفتن جبهه امتناع و ضعیف شدن فلسطینیها، رژیمهای وابسته به امریکا تثبیت میشوند؛
6. مصر از نو موقعیت رهبری در جهان عرب را پیدا میکند و محور ریاض – قاهره که یکی نیروی مالی و دیگری نیروی نظامی هستند، تکیه گاه رژیمهای وابسته منطقه میگردد. اسرائیل نیز نقش سگ پاسبان منافع امریکا را برعهده میگیرد؛
7. و از آنجا که رژیم خمینی به لحاظ گذشته گرائی و شکل گرائی، انعطافپذیری لازم را برای تطبیق خود با تحول سیاست جهانی امریکا ندارد، ناگزیر موافقت دو سیاست رژیم خمینی و رژیم امریکا، که هر دو زیر فشار بحرانهای خود عمل میکنند، موقتی است. رژیم خمینی، که زیر فشار داخلی است، نمیتواند روی حمایت امریکا حساب کند و به انتخاب میان سقوط بر اثر عمل مخالفان و یا تحول از درون ناگزیر میگردد. و
8. اختیار نفت و پترودلار در دست امریکا قرار میگیرد و اسلحه نفت را او هروقت خواست بکار میبرد.
8 هدف بالا بعلاوه اسلام ستیزی و اسلام هراسی که هم در هشدارنامه 22 خرداد و هم در خیانت به امید رژیم عامل پیدایش آن معرفی شدهاست و بعلاوه هدف استقرار ولایت مطلقه و پیدایش حزب سیاسی مسلح که هدف داخلی ادامه جنگ بود، یعنی هر ده هدف را، در تابستان 1360، بعد از کودتا، در مخفیگاه، بنیصدر به قلم آوردهاست. باکمال تأسف، همه هدفها تحقق یافتهاند. یکچند از آنها، فاجعههای انسانی غیر قابل وصف گشتهاند:
٭ ایران گرفتاربحران و جنگ دائمی:
با متحقق شدن هدفهای جنگ، وضعیتی بوجود آمدهاست با این مشخصهها:
الف. اسرائیل، در اجرای طرح آکاردئون به لبنان حمله کرد. از رژیمهای جبهه امتناع تنها رژیم اسد برجا است و به قیمت ویران شدن سوریه و کشته و دربدر شدن مردم آن و جنگی که همچنان ادامه دارد، برجا است. لیبی و عراق سرزمین جنگ هستند. فلسطینیها به رویاروئی با یکدیگر مشغولند و خاطر اسرائیل آسودهاست.
ب. انقلاب ایران هم در داخل و هم در خارج بیاعتبار شدهاست. بدانحد که «اصلاحطلبان» محض توجیه مواضع خود، به دروغ، انقلاب را با خشونت یکی میکنند و مدعی میشوند پرهیز از انقلاب، ماندن در رژیم و اصلاحطلبی را ناگزیر میکند. رژیمهای وابسته به امریکا نه تنها تثبیت شدهاند بلکه با توسل به جنگ و خونریزی، درکار بردن رژیمها هستند. به جانشین کردن آنها با رژیمهای مطلوب سلطهگران توانا نشدهاند، ناگزیر از لیبی تا یمن و سوریه و عراق را سرزمین جنگ گرداندهاند.
ج. برغم انقلاب در مصر، کودتای نظامی، دیکتاتوری نظامی را به این کشور بازگرداند. محور ریاض - قاهره، جای خود را به محور ریاض – تل آویو دادهاست. مصر با کمبود پول روبرو است و پیوستنش به این محور درگرو پرداخت پول توسط سعودیها است.
د. رژیم خمینی زیر فشار بحرانها، به رژیم ولایت مطلقه فقیه تحول و کشور را گرفتار بحران و جنگ دائمی کردهاست. در امریکا، اینک نماینده راست افراطی، ترامپ، به ریاست جمهوی انتخاب شدهاست.
ه. اختیار نفت و درآمدهای نفتی (پترو دلار) در ید امریکا است. چند نوبت، از این سلاح، بر ضد ایران و روسیه استفادهکردهاست. بار اول در دوران جنگ بود که بهای نفت تا زیر 10 دلار سقوط کرد. باردوم، بعد از قرارداد وین («برجام») بود و اینک سعودیها ایران را تهدید میکنند که تولید نفت خود را تا روزانه 12 میلیون بشکه افزایش میدهند. و
و. اسلام ستیزی و اسلام هراسی فراگیر و یکی از عوامل قوت گرفتن راست افراطی در اروپا و امریکا گشتهاست.
این وضعیت که رژیم ولایت فقیه بیشترین مسئولیت را در پیدایش آن دارد، ایران را گرفتار بحران و جنگهای دائمی کردهاست:
1. جنگ اقتصادی که با وضع تحریمها بعد از به گروگانگرفتن اعضای سفارت امریکا در تهران، آغاز شد و ادامه دارد. واپسین ضربه که به ایران وارد شد، رأی به اتفاق آرای مجلس نمایندگان امریکا، به استثنای یک رأی، به تمدید تحریمهای ایران به مدت 10 سال است؛
2. جنگ نظامی که در درون مرزها قطع نشده اما در بیرون از مرزها است که با شدت تمام ادامه دارد؛
3. جنگ در شکل ترور که هم رژیم ولایت مطلقه فقیه بدان دست میزند و هم طرفهای خارجی و آلتِ دستهای آنها در ایران بدان مشغولند؛
4. جنگ دیپلماتیک با هدف منزوی کردن ایران همچنان ادامه دارد. حکومت روحانی مدعی است با بستن قرارداد وین ایران را از انزوا خارج کردهاست. اما حقیقت جز ایناست: نظر منفی نسبت به رژیم ولایت مطلقه فقیه بدانحد است که در انتخابات امریکا، دو رقیب، در دشمنی با ایران مسابقه دادند و در سراسر غرب، رژیم ولایت مطلقه فقیه و داعش و القاعده نمادهای «اسلام سیاسی» و دستآویز اسلام ستیزی هستند. و
5. جنگ تبلیغاتی که روز به روز شدت بیشتر میگیرد و اثری بس زیانبار بر ایران دارد. زیرا، از جمله، مانع از سرمایهگذاریها میگردد و عامل فرار سرمایهها و استعدادها از کشور است.
6. بحران اتمی که باوجود امضای قرارداد وین و سپردن 105 تعهد و عمل به تعهدها، همچنان ادامهدارد. بانکها حاضر به معامله با ایران نیستند زیرا هم نمیدانند حکومت ترامپ با قرارداد وین چه خواهد کرد و هم امریکا عادی شدن وضعیت را در گرو تغییر سیاست رژیم در منطقه و رها کردن ساخت موشکهای دوربرد قراردادهاست.
از گروگانگیری تا امروز، ایران درگیر این 6 جنگ است. بدینخاطر توان مقاومت خویش را، در برابر فشار از بیرون، از دست دادهاست. نه تنها مردم کشور فقیر شدهاند، بلکه دولت نیز گرفتار فقر روزافزون است. چاپ کردن و خرج کردن اسکناس هم دارد ناممکن میشود. روحانی میگفت: توافق اتمی را که به انجام برسانیم پولدار میشویم و میتوانیم دریاچه ارومیه را پر آب و بیابانهای ایران را آباد کنیم، اینک مسئول طرح احیای دریاچه ارومیه میگوید: طرح بلااجرا است زیرا بودجه نداریم.
٭ آیت الله منتظری: حاضر بودند غرامت بدهند و حاضر نشدیم و جنگ را تا شکست ادامه دادیم:
منتظری مینویسد: «وقتي كه خرمشهر را فتح كرديم و اينها را بيرون رانديم احساس كرديم كه نيروها بخصوص ارتش انگيزه داخل شدن در خاك عراق را ندارند، خودشان ميگفتند: ما تا حالا جنگ كرديم كه دشمن را از كشورمان بيرون كنيم ولي حالا اگر بخواهيم در خاك عراق برويم اين كشور گشايي است و انگيزه نداشتند، روي همين اصل هم من همان وقت پيغام دادم كه هر كاري ميخواهيد بكنيد حالا وقتش است و حمله كردن به عراق درست نيست، آن روز حسابي براي غرامت به كشور ما پول ميدادند و منت ما را هم ميكشيدند و شرايط آماده بود، ولي آقايان فكر ميكردند كه الان ميرويم عراق را ميگيريم، صدام را نابود ميكنيم . ولي خوب رهبري با امام بود و نظر ايشان مقدم بود. ما بعد از فتح خرمشهر مرتب شهيد داديم، مرتب از طرفين كشته شد، كاري هم از پيش برده نشد. بعد از فتح خرمشهر هشت نفر از سران كشورها آمدند پشت سر امام در تهران نماز خواندند، ياسرعرفات بود، احمد سكوتوره بود، ضياء الحق بود،اينها اصرار داشتند كه امام جنگ را پايان بدهند ولي امام قبول نكردند، همان وقت اگر وساطت آنها قبول شده بود ما در موضع بالا بوديم و ميتوانستيم خسارت بگيريم و عراق را محكوم كنيم، ولي متاسفانه آن فرصت را از دست داديم.»
البته سران این 8 کشور نه بعد از فتح خرمشهر که در فروردین سال 60 آمدند و به اتفاق بنیصدر نزد خمینی رفتند و بعد از برگزارکردن نماز جماعت، خمینی به آنها گفت: ریاست جمهوری را از بنیصدر بیاموزید او بر قلبها حکومت میکند. و دو ماه بعد از آن، برضد بنیصدر کودتا کرد.
