Uncategorised
حامد: بررسی سوره قیامت در قرآن - بخش دوم
با رشد به صفات بینهایت خداوند (بسم الله)
قیامت ، برانگیختگی بر مبنای وجدان همگانی توحیدی است ،
که بنا شده است بر:
وجدان تاریخی و علمی و اخلاقی خودآگاه و مبتنی بر صلح و توحید و یگانگی .
وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ (15)
لقى: لِقَاءْ مقابله و روبرو شدن است فعل اين واژه- لَقِيَهُ، يَلْقَاهُ، لِقَاءً، او لُقِيّا و لُقْيَة است كه اين معنى در مورد ادراك حسى، يا بوسيله چشم يا عقل اطلاق ميشود. در آيه گفت :لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ- آل عمران/ 143). يعنى (قبل از اينكه مرگ را دريابيد آرزويش را داشتيد) و گفت:لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً- الكهف/ 62).در مسافرتمان باين رنج و زحمت رسيديم.
اما مُلَاقَات خداى عزّ و جلّ عبارت از قيامت و بازگشت باوست. در آيه گفت:وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ- البقره/ 223).
و قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ- بقره/ 46 «1». لِقَاءْ مصدر دوم ملاقات است در آيه گفت:وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا- يونس/ 7).
و إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ و فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا- الجاثيه/ 34)
عذر: آنست که انسان بخواهد با آن گناهان خويش را محو کند و يا سيستم خود را بازسازي کند و دوباره حرکت کند ، به سه شکل اين امکان دارد 1- من اين کار را نکرده ام 2- دليل کارش را بگويد و کارش را صحيح بداند 3- اشتباه کردم و جبران ميکنم (توبه)؛
عذر :پليدي و اشتباه را با چيزي پاک کردن ؛
نذر: دانستن و حذر کردن انذار :اعلام است با تخويف ، چيز غير واجب را بر خود واجب گرداني براي ايجاد سيستم حفاظتي دور نگر و براي خطرات بيروني و آينده
بنا بر این تواناییها و زمینه سازیها و هدفهای انسان به طور کلی بر او روشن است ،
هر چند که برای عدم انطباق با مسیر و هدف رشدیاب و تکاملی ، عذرها و بهانه هایی ،
به دلایل روابط غیرتوحیدی و طبقاتی و برتری طلبی ناشی از آن و ،
دلایلی که برای توجیه آن ساخته میشود ، آورده میشود .
ولی انسان در عمق وجودش به واسطه روح خداوندی و اصول راهنمای حاکم بر هستی ،
ازعدم انطباق با مسیر حرکت و زمینه های حرکت درست ،
و عدم انطباق با هدف و تعادل منطبق با برابری و یگانگی با انسانها و هستی و ،
قرار و استقرار مبتنی بر تعادل و آنتروپی منفی آگاه است .
لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16)
حرك: حَرَكَ جنبيد حَرَكَة- نقطه مقابل و ضدّ سكون و آرامش است كه بيشتر در باره اجسام بكار مىرود و در حقيقت حركت يعنى جابجائى اجسام و بسا كه عبارت تحرّك كذا در باره تغيير حالت چه از نظر زياد شدن يا كم شدن اجزاء چيزى بكار رود.
حرك: حركت: ضدّ سكون. و آن انتقال جسم است از مكانى بمكانى و گاهى باستحاله نيز گفته ميشود خواه در زيادت اجزاء باشد يا در نقصان آن (مفردات) مثل رسيدن سيب و پوسيدن آن لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ قيامت: 16 زبان خويش بتلاوت قرآن مجنبان تا بآن عجله كنى كه جمع كردن و فراهم آوردن آن بعهده ماست و چون آنرا بخوانيم قرائت آنرا تبعيّت كن.
در سوره طه آيه 114 هست وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً در خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن تمام شود شتاب نكن و بگو پروردگارا مرا دانش افزاى.
عجل: العَجَلَة: خواستن و قصد چيزى قبل از مدّتش، كه از مقتضيات ميل و شهوت است (شتاب زدگى) و از اين جهت در همه جاى قرآن- عَجَلَة- مذموم و ناپسند شده است ، در آيات:(سَأُرِيكُمْ آياتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ- 37/ انبياء) «1» (وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ- 114/ طه) (وَ ما أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ- 83/ طه) (وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ- 84/ طه) و در آيه اخير يادآورى مىكند كه هر چند شتابزدگى او مذموم است امّا چيزيكه آن را بشتاب و عجله واداشته است كارى و امرى پسنديده است و آن طلب خشنودى خداى تعالى است
در آيات: أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ- 1/ نحل) (وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ: 6/ رعد) «3» (لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ- 46/ نحل)
بنا بر این به جای حرکت تدریجی برای زمینه سازیِ استقرارِ روابطِ قدرت و ،
توجیهِ عدمِ انطباق با مسیر و هدف و قرار و استقرار مبتنی بر تعادل و آنتروپی منفی ،
و به جای توجیه سازی برای قدرت و تکاثر و بزرگ نمایی و تکاثر و کشیدن یکطرفه به درون خود ،
باید به اصول توحیدی در هستی و در انسان رجوع کنی .
پس برآیندِ آنچه که به پیش فرستادی و آماده سازی کرده ای و ،
مسیر و هدفی که تعیین کرده ای را ، برای کسب روابط قدرت و تمرکز و تکاثر در خود توجیه نکن.
إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17)
جمع: جَمْع- يعنى نزديك نمودن و پيوستن بعض از چيزى به بعض ديگر آن مىگويند:جَمَعْتُهُ فَاجْتَمَعَ- (جمعش كردم و جمع شد) خداى عزّ و جلّ گويد:وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ- 9/ قيامه).
و آيات وَ جَمَعَ فَأَوْعى- 18/ معارج) و جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ- 2/ الهمزه).
(مال و ثروت را جمع كرد و در دفينهها حفظ كرد) تکاثر ،
قرء: جمع كردن. «قَرَأَ الشّىء قَرْءاً و قُرْآناً: جمعه و ضمّ بعضه الى بعض» درک کردن ، بدست آوردن برآیند،
سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى (6/ اعلى) «1».
تَقَرَّأْتُ: فهماندم.
به جایِ توجیهِ تمرکز و تکاثر ،
به اصول توحیدی حاکم بر هستی و روح خداوندی خودت توجه و تمرکز کن .
و ما ابتدا و مسیر و هدف تکاملی رشد یاب را توسط برآیند آنها به تو میفهمانیم ،
و بر ماست که با برآیندِ اصول هستی و روحی از خداوند که در توست ،
تو را به درک توحید و مسیر و هدف صحیح و رشدیاب برسانیم .
و تو با استفاده از این برآیند و درک وفهم مسیرت را به جای عذر اوردن و توجیه نقد کن
تا به مسیری که با اصول توحیدی درون و بیرونت منطبق است برسی.
فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (18)
قرء: جمع كردن. «قَرَأَ الشّىء قَرْءاً و قُرْآناً: جمعه و ضمّ بعضه الى بعض» درک کردن ، بدست آوردن برآیند
سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى (6/ اعلى) «1». تَقَرَّأْتُ: فهماندم.
پس زمانی که آن را یعنی روش قرار تعادلی در اصول توحیدی و مبتنی بر اصول هستی و انسانی را
به تو فهماندیم ،
آن مسیر و هدف را تبعیت کن و دنبال کن ،
پس گاهی که فهماندیم و فهمیدی آن را و درک کردی ،
پس تبعیت کن از آن درک و فهم ، و آن را عمل کن .
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ (19)
البيان- كشف و آشكار شدن چيزى است ،
بنا براین با زندگی در این مسیر رشدیاب و استقرار در تعادل همه جانبه و زندگی در آن ،
پس با فهم و درک مسیر درست و عمل به آن ،
به روشنایی و تبیین توحید ، به ایمان خواهی رسید.
این روشی است که این سوره برای برنامه ریزی و ایجاد قرار و استقرار تعادل توحیدی به انسان ارائه میکند .
یعنی هر چه دارید و با آن زندگی میکنید ،
یا نتیجه فکر و عمل و مسیر و هدف انتخاب شده ی خود آگاه و توحیدی و رشد یاب خودبرانگیخته تان است ،
و یا نتیجه ی فکر و عمل و مسیر و هدف انتخاب شده برایتان ،
و به عبارت دیگرتقلید شده ی توسط ناخود آگاه و ضد رشد است .
این مساله در تمام ارکان و اجزای زندگی هر انسانی اعم از زن و مرد جاری است ،
ولی برای نمونه یکی از موارد ارتباط آن و انطباق آن در زندگی اجتماعی را که به عنوان یک امر مستمر در قران بیان شده است را میاوریم :
در قران از زن و مرد در یک کلمه و آن آدم نام برده شده است ،
از همین نام بردن مشخص است که آدم یگانه است ، و زن و مرد دارای حقوق انسانی یگانه و برابر ،
و زوجی جدا نشدنی و تکمیلگر با حقوق برابرند ،
ولی روابط برتری طلبانه و زور مدارانه و غیر انسانی و غیر توحیدی به تدریج در طول تاریخ زن را انسان مادون و مرد را انسان درجه اول نامیده است .
بنا بر این همانطور که در سوره قیامت بیان میشود مسیری را انسانهای نا آگاه و برتری طلب انتخاب کرده اند که مسیری با پیش زمینه و هدفی عیر توحیدی بوده است و به نتیجه ای غیر توحیدی میرسد ،
روابط برده داری و رساندن زن به مادون انسان نتیجه وهدف این روابط زورمدارانه بوده است ،
و قران در آیات سوره بقره مساله ای را طرح میکند که :
در انطباق با قیامت عمل انسان در رابطه با زوج مونث انسان است و آن اینکه ،
زنان شما که نیمی از جامعه شما هستند نتیجه ی عمل شما و قیامت شما و جامعه ی شما هستند ،
اگر با این نیمه و زوج خود برابر و ازادانه عمل کردید نتیجه ی آن برابری و ازادی خودتان است ،
و الا نه ،
مسیر و آنچه پیش میفرستید در رابطه با اجزای جامعه و زوج خود هدف او و هدف شماو هدف جامعه را مشخص میکند
({نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (223)
زنان شما محصولِ شکل آباد کردن و ساختن و برانگیختن شمايند،
نتیجه و بازخورد ، هر روشی که در پیش گیرید و بخواهید و به آن عمل کنید ،
و به تدریج برای خودتان جلو بفرستید و برخورد کنید و روح خداوندی و توحیدی خود را حفظ کنید .
و بدانید که شما با روح خداوندی و وجدان خود و زندگی توحیدی روبرو خواهید شد ،
و به تدریج شما نتیجه ایمان به رشد و تکامل و زندگی دو طرفه مبتنی بر توحید و روابط عمیق روحی انسانی را در زندگی سبز و تکاملی خواهید دید (223).
قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (223)
این همان ، قدم و اخر، در ایات سوره قیامت است ،
در آیه 223 میفرماید :
زنان محصولِ شکل آباد کردن و ساختن و برانگیختن شما هستند نمیگوید زرع شما هستند میگوید آنها ،
یا نتیجه و محصول برخورد عمیق فکری و عملی انسانی و روحی و تکاملی شما هستند ،
و یا نتیجه عمل بهره کشانه و غیر انسانی و مادی و غیر تکاملی شما خواهند بود ، و
هر جور که برخورد کنید نتیجه را در برگشت به خود خواهید دید ، انی شئتم یعنی همین ،
اینکه میگوید قدموا لانفسکم یعنی هرجور که برخورد کنید همانطور نتیجه اش را در رشد و تکامل آنها و به طور طبیعی در برخورد آنها خواهید دید .
برخورد آنها با شما ، و شکل و نتیجه زندگی شما با آنها ،
بسته به آنکه سبز و رشد یابنده باشد و یا همراه با تضاد و کاهنده ،
محصول شکل رابطه شما با آنهاست،
و اینکه میگوید : انهم ملاقوه یعنی اینکه اگر با زن برخورد انسانی و رشد یابنده و فکری و روحی کردی و حالت مادی و استثماری و رابطه یکطرفه بهره کشانه نداشتی نتیجه اش را ،
در برخورد تکاملی او با خودت خواهی دید و آن ملاقات او ، به معنی زندگی سبز و رشدیابنده است ،
و در غیر اینصورت آتش و تضاد و انهدام خواهد بود.
این مساله بیانگر و روشنگر مسیر و هدف برای تبیین رفتار با زن در قران است و
به همین دلیل بر خلاف مترجمان با تفکر زورمدارانه که قرآن را مبتنی بر عمل قدرت تعریف کرده اند ،
و از ایات سوره نساء ، زدن زنان را به خورد مردم داده اند .
این ایات سوره قیامت و سوره بقره و بررسی سیستمی و علمی ایات سوره نساء ما را متوجه دید علمی و اجتماعی وانسانی قران از همه ی این امور مستمر تاریخ ،
و برای ایجاد رشد و تکامل انسانی که هدف قران است مینماید که:
همین مساله در سوره ص ودر رابطه با ایوب پیامبر نیز توسط بعضی زورمداران در رابطه با زنان طرح شده است که همه ی اینها نه ناشی از توحید و ادیان الهی که ناشی از تفکر قدرت و یونانی است
كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ (20)
عجل: العَجَلَة: خواستن و قصد چيزى قبل از مدّتش، كه از مقتضيات ميل و شهوت است (شتاب زدگى)
عجل: العَجَلَة: خواستن و قصد چيزى قبل از مدّتش
این طور نیست که این مراحل :
1- إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ
2- فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ
3- ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ
را پیروی کنید،
و به خاطر زندگی در روابط طبقاتی و شرک ، و تاثیرات آن در زندگی و ناخودآگاهتان ،
دوست دارید تا استخوان بندی و چارچوب ناگهانی و تکاثری را تبعیت و پیگیری کنید،
و نه اینکه توسط درک تدریجی و عمل همگانی و وجدان همگانی انجام گردد.
میخواهید تا تغییر توسط شما صورت و شکل بگیرد و سریع ببینید .
و به جای تعیین مسیر و هدف و رشد خودانگیخته ی همه جانبه و همگانی ،
بر مبنای وجدان همگانیِ مبتنی بر وجدانهای تاریخی و اخلاقی و علمیِ تصحیح شده ی مبتنی بر فطرت برابر و آزاد انسانها ،
و در نتیجه رشد به صفات بینهایت خداوند .
از مسیر کوتاه تر و در چارچوب روابط طبقاتی و قدرت ،
رسیدن به آنها ، مسیر و هدف مبتنی بر تکاثر مسیر و هدف را توجیه میکنید ،
و این بر مبنای حب و دوست داشتن و عادت کردن به روابط قدرت و ثروت است ،و نه بررسی و بکار انداختن فکر و کسب روش صحیح ،
تحبون العاجله و این در سوره بعدی که انسان است نیز توضیح داده شده است :
({ از سوره انسان توضیح داده شده است و برای درک بیشتر عاجله باید خاطر نشان کرد که سوره انسان سوره بعد از قیامت است :
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلاً (23)
همانا ما به تدريج نزول داديم روش حرکتي و بر مبناي زمان بندي را به تو که تنزيل و پايين آمدن سيستم هستي بود براي فراهم کردن توانايي و انطباق خواست انسان با امر و خواست خداوند در صورت خواست انسان ؛
انا نحن نزلنا عليک القران همانا ما به تدريج نازل کرديم برتو قران را در زمانهاي مختلف و بر اساس تغييرات جامعه، تا تمرين باشد براي جامعه تا بتوانند تنزيلا را يعني تدريج را تمرين و پياده کند
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً (24)
حرکت بر مبناي روش توحيد و پايداري بر آن و دوري کردن از پوشاندن توحيد و دوري از اعمال ظالمانه است ،
سيستم شرک به جاي شروع بر مبناي توحيد، بر مبناي جلوگيري از رسيدن به توحيد وخيربا يکي شدن با غير خدا و شرک شروع کرده و در پايان سعي در پوشاندن آن دارد
اثم : انجام کاري و عملي و يکي شدن با مسيري که غير توحيد و خروج از توحيد است و مانع يگانگي با مسير توحيد ميشود
وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (25)
و براي عدم اطاعت از گناه و ظلم؛ يادآوري کن و تمرين و برنامه ريزي کن روش هاي آگاهانه تکاملي که ترا پرورش ميدهد ،
از ابتداي هر عملي از اصل و هدف هر عملي ،
و آن را تا انتها و پايان هر حرکت ادامه بده
يعني برنامه ريزي جهت رشد و تکامل براي آغاز و اصل و انجام و هدف هر حرکت و کنترل سيستم جهت انطباق نهايي حرکت با سيستم توحيدي ، سيستم شرک به جاي شروع بر مبناي توحيد بر مبناي ظلم وستم و تجاوز شروع ميکند و در پايان ميپوشاند آن را})
اینجا متوجه این نکته بسیار مهم در توضیح ابتدا و مسیر و روش و هدف در هر سیستم میگردیم که هم در سوره قیامت طرح شده است و هم در سوره بعدی و بسیار مرتبط و منسجم :
درادامه ی سوره انسان میبینیم که:
({ وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً (26)
و با سيستمي که با توحيد طراحي شده و اصل و شروعش از توحيد و به توحيد است ، و در شب ،
پس انطباق کامل با روشهاي تکاملي پرورش دهنده هستي داشته باش و همه امکانات و تواناييها را در راه انطباق با روشهاي تکاملي پرورش دهنده قرار بده ،
و به اين شکل شناور ميشوي پس بر همين مبنا شناور شو و حرکت طولاني ات را در شب ادامه بده تا صبح و روز ،
تا به روز و روشنايي که رسيدي با برنامه و آمادگي قبلي برسي و به يسر برسي .
إِنَّ هؤُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَراءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً (27)
همانا گناهکاران و ظالمان و پوشانندگان مسير عدالت و توحيد کساني هستند که :
به علت زندگي در روابط ناصحيح و ظالمانه به تدريج به نزديک بيني و کوتاه بيني دچار ميشوند و دور تر از آن را رها ميکنند ،
و به علت همين بعد از اين شب را نميبينند و بنا بر این به ظلم و ستم ادامه داده ،
حال آنکه در بعد از آن روزي را که خود را براي آن آماده نکرده اند و روز انطباق کامل با مسير يگانگي است ،
ثقيل است و وزن دارد ، و آنها خود را با پوشاندن توحيد و رفتن به سوي ظلم آماده نکرده اند .})
بنا براین عاجله یعنی دید سطحی و نزدیک بین و در روابط قدرت و شرک جامعه داشتن ،
که در هر دو سوره قیامت و انسان و پی در پی بیان شده است ،
پس با انتخاب مسیر سطحی و وسیله ی منطبق با روابط قدرت و تمرکز و تکاثر موجود در جامعه ، و عدم نقد آن و عدم انتخاب وسیله و روش صحیح ، به مسیر نادرست و نرسیدن به هدف ، خواهیم رسید .
وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ (21)
أخر: آخِر در برابر اوّل و همچنين در مقابل واحد بكار مىرود.
(وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ- 46/ عنكبوت) (به راستى كه زندگی نهایی و دید استراتژیک همان حيات حقيقى است )
گاهى هم لفظ (دار) حذف مىشود مانند آيه (أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ- 16/ هود) و زمانى هم لفظ دار، به آخرت توصيف مىشود يعنى آخرت براى (دار) صفت مىشود و گاهى هم مضاف اليه براى واژه ديگر كه هر دو مورد در اين آيه آمده است (وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ- 32/ انعام) و آيه (لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ- 41/ نحل).
و با این کار فقط وسیله و مسیر را از دست نمیدهید و اشتباه انتخاب نمیکنید ،
بلکه با توجیه وسیله و مسیر و تاکتیک برای رسیدن به هدف ،
هدف و استراتژی و آخره نیز مبتنی بر عاجله و درک سطحی و همان تکاثر و تمرکز و قدرت تعیین میگردد .
و بنا براین به هدف درست و توحیدی و منطبق با تغییر تدریجی با تغییر و تصحیح وجدان همگانی ناشی از تغییر و تصحیح وجدان تاریخی و علمی و اخلاقی و رشد در هستی نخواهید رسید،
و با انتخاب وسیله نادرست و غیر منطبق با هدف ،
نهایت و دید استراتژیک را نیز علاوه بر تاکتیک و مسیر از دست خواهید داد.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ (22)
نضر: نَضْرَة و نَضَارَة يعنى زيبائى و
نَضْرَةَ النَّعِيمِ- المطففين/ 24 (در چهره ابرار و بهشتيان و رخسارشان نشاط و شادمانى نعمتهاى بهشتى نمايان است) يعنى درخشش و فروغ نعمتها.
نضر: نضر و نضارت بمعنى طراوت و زيبائى است. راغب گويد: «النَّضْرَةُ:الحسن كالنّضارة» در مصباح نيز آنرا زيبائى و نضير را زيبا گفته است .
وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً انسان:11 خدا در ظاهرشان طراوت و زيبائى و در قلوبشان شادى قرار داده است.
شادی و زیباییِ ناشی از شادی ، نتیجه ی انطباق انسان و جامعه با رشد و تکامل و یگانگی است ،
درست برعکس ناراحتی و اضطراب که ناشی از عدم انطباق با اصول هستی و رشد ،
و نتیجه تضاد با خود انسانی و اصول هستی است.
در این رابطه آیات سوره انشقاق این را بیان میکنند که :
({ 6- يا ايها الانسانُ اِنَّكَ كادِحٌ الي رَبِّكَ كَدحاً فَمُلاقيهِ
- اي انسان تو به سوی رب و هدفت تلاش میکنی، تلاش شدید و آن را ملاقات میکني .
نمیفرماید تو به سوی الله تلاش میکنی ، میفرماید توبه سوی آنچه و آنکه تو را پرورش داده و هدفت است ، ربت ، تلاش میکنی حال این رب میتواند پول باشد و یا قدرت و یا الله ؟
آنچه هدف توست تو را پرورش میدهد ، آنچه در فکر آن هستی و هدف توست ، آن تو را پرورش میدهد و بر مبنای محدوده ها و چارچوبهای خود تو را تربیت میکند ، آنچه در فکر آنی ، آنی .
7- فَاَمّا مَن اوتيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ
- پس كسي كه برآيند عملش پيش رو و تحت کنترل خودش است و با خود آگاهي و اراده آنها را جمع آوري کرده است .
8- فَسوفَ يُحاسِبُ حِساباً يَّسيرً ا
- به زودي و به آساني كارهايش را محاسبه مي كند و برآورد درست و آساني دارد .
9- و يَنقَلِبُ الي اَهلِهِِ مَسروراً
-به سوي اهلش با خوشحالي بر مي گردد . یعنی اعمالش را منطبق با تفکر و خود آگاهش و سیستم توحیدی درونش و هستی توحیدی بیرونش یافته و با احساس رشد و پیشروی همواره احساس جلو رفتن و رضایت دارد})
و این شادی و نشاط ، به دلیل این است که مسیر و هدف با هم منطبق هستند و هر دو با وجدان فردی و همگانی و تاریخی و علمی و اخلاقی در رشد و تکامل بوده و با اصول هستی انطباق دارند .
و این شادی را در هر لحظه با انطباق مسیر و هدف و رشد درک و احساس میکنند :
إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ (23)
نظر: نَظَر بر گرداندن و توجه دادن چشم ظاهر و چشم باطن براى ديدن و ادراك چيزيست. كه مقصود از اين عمل تأمل و تحقيق در باره آن است. و نيز مقصود از ديدن و تأمل بدست آوردن معرفت و شناختى است كه بعد از تحقيق حاصل ميشود و آنرا- روية- يعنى انديشه و تدبر گويند.
- نَظَرْتَ فلم تَنْظُرْ- يعنى نگاه كردى امّا انديشه و تأمل نكردهاى در آيه گفت:قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِي السَّماواتِ- يونس/ 101 يعنى تأمل و انديشه كنيد كه در آسمانها چيست ؟
هدفگیری و سمت گیری . به سمت پرورش دهنده اش سمت گیرنده و حرکت کننده است و از آنجا که مسیرو هدف را با هم منطبق بر اصول توحیدی انتخاب کرده است همواره در ابتدا و در مسیر و نهایت او را و توحید و رشد در انطباق با صفات او هدفگیری و سمت گیری کرده و میبیند .
وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ- آل عمران/ 77
و هیچ تاثیری بر آنها نخواهد گذاشت ، تاثیر خداوندی و کلام تدریجی او و تاثیر تدریجی او تاثیر صفات بینهایت خداوند بر انسان و سمت گیری و حرکتش به سوی آنها است ،
چون به سمتش نمیروند و به سمت آن صفات حرکتی نمیکنند آن صفات نیز تاثیری نگذاشته و به سمت آنها حرکتی نمیکنند.
وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ (24)
بسر: البَسْرُ: خواستن چيزى عجولانه قبل از موعد آن است.
بَسْر: خرماى زرد ناپخته،
بَسر: بُسُور: چهره در هم كشيدن،
عبس و بسر و بسل هر سه بمعنى چهره در هم كشيدن ميباشد ولى يكى از ديگرى شديدتر است.
درابتدا فکر میکند که صرفا با در نظر گرفتن هدف و بدون انطباق مسیر و هدف در تکمیلگری و انطباق با توحید به رشد و گشودن پیشروی خواهند رسید ،
بنا بر همین وسیله و مسیر را بر خلاف هدف و غیر منطبق با هدف و در تضاد با هدف انتخاب میکند .
و درک نمیکند که هر هدف وسیله ای از جنس خود دارد و بدون انطباق با هدف از هر وسیله و روابط قدرت نمیتوان و نباید استفاده کرد ،
و همین قرار گرفتن در روابط قدرت و انتخاب وسیله منطبق با روابط در تضاد با هدف است که ،
در بین مسیر او را متوجه عدم انطباق با رشد و روزافزون شدن تضاد ها و تلاشی میکند ،
که ناشی از عدم انتخاب مسیر درست و در نتیجه عدم انطباق با هدف توحید و رشد و تکامل است.
پس به نگرانی و اضطراب و احساس عدم رشد و احساس کمبود یعنی عذاب میرسد .
سمت گیریهایی و رویه هایی در آن روشنایی به مسیر نادرست و غیر توحیدی و مبتنی برتضاد و تلاشی منجر گردیده و به تدریج از نتیجه که شکست و انهدام است آگاه میشوند.
متناظر و توضیح دهنده ی آیات بالا آیات سوره انشقاق هستند که در زیر آورده میشوند و این وضعیت را در انتخاب مسیر و هدف توضیح میدهند:
({ 10- وَ اَمّا مَن اوتيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهرِهِ
- و كسي كه جمع آوري و نتيجه كارهايش پشت سرش است ( منظور اين است كه او آن را بررسي نکرده و از آن نتيجه گيري نمي كند ) مجموعاً اموري است که تحت کنترل خودش نيست و تحت تاثير ناخودآگاه اوست و توسط سيستم به او نوشانده شده است . به آن خود آگاه نیست و ناخود آگاهانه از پشت سر به او میرسد.
به همان نسبت که خودمان را توجيه و سانسور مي کنيم ، جلوي انديشيدن خود و آگاهی از ناخودآگاه و جلوی تصحیح ناخودآگاه را میگیریم .
وقتي کاري بدون تفکر و آگاهي انجام شود ، اجازه بروز ابعاد ديگر قضيه داده نمي شود و اين ناخودآگاه است که وروديها را بسته و همه چيز را درحصار محدوديتها و مطلق های خود قرار میدهد و به تدریج همه ی کارها و اعمال بر مبنای ناخودآگاه و سیستم مبتنی بر شرک قرار میگیرد .
11- فَسَوفَ يَدعُوا ثُبُوراً
- پس به زودي دچار نقصان و نابودي خواهد شد و به علت عدم کنترل آگاهانه بر روی تفکر و عمل خود به سوی نقصان روش و عمل صحیح خواهد رفت .
12- وَ يَصلي سَعيراً
- و با آتشي كه در حال فروزان شدن است ملازم خواهد بود . اين آتش تضادي است که درونش به دليل ناديده گرفتن فطرت به پا خواهد شد .
13- اِنَّهُ كانَ في اَهلِهِ مَسروراً
- به درستي او تا زماني که در نزد همفکران و همراهانش در شرک و در سمت غیر توحیدی بود ، راضي و خشنود بود })
پس بنا براین به تدریج و در مسیر متوجه تضاد و تلاشی ناشی از تضاد وسیله و هدف ، تضاد بین مسیر و هدف ان میشود و متوجه میشود که :
تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ (25)
اصل- فقير- كسى است كه مهرههاى پشتش شكسته شده.
فَقَرَتْهُ فَاقِرَةٌ: مصيبتى كه پشت را مىشكند به او رسيد.
احتياج را از آن فقر گفتهاند كه آن بمنزله شكسته شدن فقار ظهر (ستون فقرات) است در تعذّر رسيدن بمراد (مجمع).
فَاقِرَه: داهيه بزرگ. اين از آنست كه بلاى بزرگ پشت انسان را ميشكند.
چهرههائى در آنروز درهم كشيده است و این را به خاطر تضاد مسیر وهدف با توحید و رشد ،
و در نتیجه احساس شکست و احساس کمبود موفقیت و رشد متوجه میشود و ،
هر لحظه توقّع دارد كه بلائى كمر شكن بسرش آيد و منتظر آینده ای هستند ،
از شکستی که ستون فقرات و پایه های سیستم فردی و جمعی را خرد و متلاشی خواهد کرد.
كَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِيَ (26)
بلغ: البُلُوغ و البَلَاغ- به انتهاى هدف و مقصد رسيدن و يا انجام دادن كارى در پايان زمان و مكانى معيّن و
رقى: رَقِيتُ في الدَّرَج و السُّلَّم: از پلّهها و نردبان بالا رفتم.
خداى تعالى گويد: (فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ- 10/ ص) (با سببها و وسايلى بالا رويد).
ارْقَ على ظَلْعك: هر چقدر مىتوانى و نيرو دارى بالا برو.
رَقِيَ يَرْقَى رُقِيّاً و ارْتِقَاء و إرْقَاء و تَرَقَّى- يعنى صعود و بالا رفتن).
هرچه به انتهای مسیر و نهایی شدن مسیر و رسیدن به هدف نزدیک میشود ،
متوجه تضاد و تلاشی بیشتر میگردد ، پس هر چه بالاتر میرود بیشتر متوجه میشود که اشتباه کرده است و
وَ قِيلَ مَنْ راقٍ (27)
راق اسم فاعل بمعنى بالا برنده است «وَ قِيلَ مَنْ راقٍ» راغب گويد: اشاره است بر آنكه بالا برنده و حمايت كننده ندارد.
طبرسى آنرا كيست كه دكتر و شفا دهنده او باشد ؟
میپرسد چه کسی است رشد دهنده ؟
كيست كه دكتر و شفا دهنده او باشد و ،
و به جای اینکه درک کند که خود او بوده و هست که باید رشد کند و انتخاب کند و هدایت یابد ،
و در مسیر و به دنبال هدف درست رشد کند و شاد و رشد یاب باشد ،
به دنبال رشد دهنده و نجات دهنده از بیرون خودش و حل کننده میگردد.
وقتی تغییر را از بالا و با تکیه بر قدرت و روابط ثروت و قدرت میخواهید انجام دهید ،
متوجه میشوید که تغییر ساختار و رشد ممکن نیست و فقط شکل عوض میشود و ساختار قدرت و روابط بر سر جایش میماند و وجدان همگانی بر روابط طبقاتی و برتری طلبی مانده ،
و شکست پشت سر شکست به شما این را نشان میدهد .
(روش تغییر مبتنی بر رشد و تکامل ، تغییر از پایین و همگانی و همه جانبه ، تغییر وجدان همگانی و بر مبنای تغییر و رشد وجدان تاریخی و علمی و اخلاقی فرد و جامعه است .
و بدون این تغییر و رشد مبتنی بر آن ، مسیر مناسب با رشد در هدف را نخواهید داشت )
ولی با تفکر پیش ساخته مبتنی بر تمرکز قدرت و ثروت و تغییر از بالا همواره به دنبال مسیر از بالا و از بیرون سیستم خواهید بود .
بنا بر این همواره در جستجوی راه و روش رشد از بیرون خودتان و جامعه تان و از بالا خواهید بود و دنبال تغییر دهنده و ناجی و شفا دهنده در جایی بیرون از فرد و جامعه میگردید .
